مردم با سطل روی سر الاغ ،خاک می ریختند  اما الاغ هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد ، سعی می کرد روی خاک ها بایستد. مردم به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همین طور به بالا آمدن ادامه داد تا این که به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستاییان از چاه بیرون آمد .

مشکلات مانند تلی  از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم؛ اول این که اجازه  بدهیم مشکلات ما را زنده  به گور کنند و دوم این که از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود.