واقیعیت!!!

 با عرض معذرت ازمادران شرقی ولی خیلی دوراز واقعيت نيست . شما چي فكر مي كنيد؟

 

یکی از مواردیکه توجه من را خیلی جلب میکند تفاوت روشهای تربیتی والدین غربی و شرقی است.نتیجه مشاهداتم هم در یک جمله خلاصه میشود:والدین شرقی خود نیاز به یک تربیت اساسی دارند.

1-بعنوان مثال بچه غربی سرفه میکند.مادر یک دستمال در میآورد و به بچه میدهد.

بچه شرقی شدید سرفه میکند.مادر به او میگوید نکن.بعد هم بچه را دعوا میکند كه بيا به حرف من گوش ندي اينطوري ميشي ميگم غذا بخور نميخوري و كلي با بچه دعوا ميكند.يا بچه شرقي سرفه ميكند.مادر گريه كه چي شده خاك بر سرم چي خوردي زود با شلوغ كاري يك سريع دارو تجويز ميكند و بعضيها هم زود ميرن پيش دكتر.بچه حالا علاوه بر سرفه زر هم میزند.

2-بچه غربی غر میزند و نمیخواهد از مغازه بیرون برود.پدر به او میگوید که راه خروج را بلد نیست و از بچه میخواهد خروجی را نشانش بدهد.بچه یورتمه کنان بطرف در میرود و خوشحال است.احساس میکند کار مهمی انجام میدهد.

بچه شرقی غر میزند و نمیخواهد از مغازه بیرون برود.او را بزور و کشان کشان بیرون میبرند.بچه زِر میزند.بچه شرقی غر میزند و نمیخواهد از مغازه بیرون برود.قربان صدقه‌اش میروند و وعده شکلات و بستنی میدهند.بچه رشوه را قبول میکند.همچنان غر میزند و از مغازه خارج میشود.مشغول چانه‌زدن بر سر تعداد بستنی است.

3-بچه غربی در مدرسه دعوا کرده‌است.داستان را برای مادر تعریف میکند.مادر گوش میدهد اما عکس‌العملی نشان نمیدهد.

بچه شرقی در مدرسه دعوا کرده‌است.داستان را برای مادر تعریف میکند.مادر در حالیکه سعی دارد باقیمانده غذا را از لای دندانش بیرون بکشد گوش میدهد.به بچه میگوید:اون فقیره. واسه همین بی‌تربیته.تو باهاش بازی نکن!يا ميگه غلط كرده بچه پر روي بي تربيت فردا ميام مدرسه ميدم حسابشو ميزارم كف دستش.تنبيهش كنن(من غرق در منطق و فراست اینجور مادرها شده‌ام!!)

4-بچه غربی بستنی میخورد.مادر به او دستمال میدهد تا دهانش را پاک کند.

بچه شرقی بستنی میخورد.مادر دور دهانش را پاک میکند و ميگويد زود بخور آب شد لباسات كثيف شد بايد بشورم.

5-بچه شرقی زر میزند.مادر دعوایش میکند.پدر به مادر میتوپد که بچه را دعوا نکن.بچه لگدی حواله پدر میکند.مادر میخندد.پدر بچه را دعوا میکند.بچه شرقی زر میزند.باز هم به او وعده و رشوه میدهند(بچه غربی کلا زیاد زر نمیزند).

6-بچه غربی زمین خورده‌است.بلند میشود و به بازی ادامه میدهد.

بچه شرقی زمین خورده‌است.مادر توی سرش میزند و(یا امام رضا)میگوید.بچه را بلند میکند و مثل کیسه سیب‌زمینی میتکاند.بچه میترسد و جیغ میکشد.مادر گونه میخراشد.هر دو مفصل هوار میکشند.بعد بچه میرود بازی کند.مادر آینه در ‌میآورد تا آرایشش را کنترل کند.

7-در مطب دکتر حوصله بچه غربی سر رفته‌است.مادر از کیفش کاغذ و مداد ‌رنگی بیرون میآورد.بچه مشغول میشود.

در مطب دکتر حوصله بچه شرقی سر رفته‌ است.مادر هم كلافه به منشي كه پس نوبت ما كي ميشه بچم دارم نميتونم بشينم.مادر کاغذ و مداد رنگی ندارد.یک صورتحساب از کیفش در میآورد.یک خودکار ته کیفش پیدا میکند.اول کلی ها میکند و نوک زبانش میزند تا بنویسد.بچه دو خط میکشد.رنگ ندارد و جذبش نمیکند.از جایش بلند میشود تا دور اتاق چرخی بزند.مادر مثل گرامافونی که سوزنش گیر کرده باشد لاینقطع میگوید نرو،نکن،نگو،دست نزن،بیا،حرف نزن،آروم   

پ نه پ(همون پس نهههههههه)

قبلش بگم جک ها از بس زیاد بود پاستوریزه نشده، خودتون کنار بیاید.

ساعت 7 صبح داییم به گوشیم زنگ زده برداشتم میگم: بــــــــله!؟

میگه اِ خواب بودی؟

پـَـَـ نَ پـَـَــــ سر صبحی صدامو شکل داریوش کردم حال کنی!

*

دوستم اومده صاف رفته نشست رو بالشم! میگم:راحتی‌؟ میگه: بلند شم یعنی‌! میگم: پـَـَـ نَ پـَـَـــ ...

ادامه نوشته