درخواست سیانور از داروخانه
قصه انار
دانه ی دیگری گفت:«ای رفیق !چقدر نادانی!زمانی که من مانند تو کوچک بودم چنین خیالاتی در سر میپروراندم. اما پس از اینکه قادر به سنجش همه چیز با معیار عقل شدم دریافتم که همه ی آرزوها و رویاهایم بیهوده بوده است.»
سومین دانه گفت:«اما من چیزی در خودمان نمی بینم که چنین آینده ی بزرگی را پیشگویی کند.»
دانه ی چهارم گفت:«اگر آینده ی ما بهتر از امروز نباشد پس زندگی بیهوده ای خواهیم داشت.»
پنجمین دانه گفت:«چرا بر سر آینده ای که هنوز نیامده است مجادله کنیم در حالی که نمی دانیم امروز چه خواهد شد!»
ششمین دانه گفت:«تا ابد همین گونه باقی خواهیم ماند.»
هفتمین دانه گفت:«من آینده را به روشنی می بینم اما نمی دانم چگونه آن را بیان کنم.»
سپس دانه ی هشتم نهم دهم و دیگر دانه ها نیز به سخن در آمدند و بدلیل صداهای بسیار دیگر
نتوانستم چیزی بفهمم.پس در همان روز انار را ترک کردم و در درون «به» ساکن شدم!جایی که دانه هایش کم است و در سکوت و آرامش زندگی می کنند!
آموزش روش صحيح غصه خوري!
آموزش روش صحيح غصه خوري!
هییی وای من!
کسایی هم که یوزر و پس ندارن در خواست بدن ، مهرداد یا من براشون 3 سوت
که نه ولی چند ساعت بعدش یوزر و پسشون رو براشون ساخته میشه. حتی کسایی که
قبلا وبلاگشون رو خراب کردم(البته من نکردما فقط به درخواست رضا قالبشون رو
عوض کردم ،ازم کینه گرفتن،ولی حلال کنین که حوصله پل صراط ندارم،میخواین
همین جا خد بزنید). بیا خوبه حالا کلاسای دیگه میگن این وبلاگ ارواحههه(هیشکی جرات نداره بگه)شوخی.
دومین مناسبت هم سالگرد استرس کنکورتونه که یادتون اوردم که قدر عافیت
بدونین بدونید که چی بودید چی شدید(تکنولوژیست جراحی شدید دیگه)استرس تو وجودتو میترکوند نهههه!!!
سلام. این وبلاگ بچه های اتاق عمل89 علوم پزشکی بوشهره.